گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد سوم
[سوره البقرة ( 2): آیات 190 تا 195 ] ....



ص : 521
اشاره
وَ قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقاتِلُونَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ ( 190 ) وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیْثُ
أَخْرَجُوکُمْ وَ الْفِتْنَۀُ أَشَ دُّ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ حَتَّی یُقاتِلُوکُمْ فِیهِ فَإِنْ قاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَذلِکَ جَزاءُ الْکافِرِینَ
191 ) فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ ( 192 ) وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَۀٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلَّا عَلَی الظَّالِمِینَ )
193 ) الشَّهْرُ الْحَرامُ بِالشَّهْرِ الْحَرامِ وَ الْحُرُماتُ قِصاصٌ فَمَنِ اعْتَدي عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدي عَلَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ )
( اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ ( 194
( وَ أَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَۀِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ ( 195
ص: 523
[سوره البقرة ( 2): آیه 190 ] .... ص : 523
صفحه 247 از 286
اشاره
( وَ قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقاتِلُونَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ ( 190
ترجمه و شرح .... ص : 523
خداوند متعال در این آیه مبارکه بیان میکند که مسلمانان وظیفه دارند که با هر کس بر ایشان تعدّي کند بجنگند بیآنکه قصد
تجاوز داشته باشند و از حدود دفاع در نگذرند و کارزارشان باید منحصر به متجاوزان باشد و کسانی را که بجنگ برنخواستهاند
مانند زنان و کودکان و پیران فرا نگیرد و اینک میفرماید:
اي مؤمنین در راه خداپرستی و اعلاء کلمه حق و براي یاري کردن بدین خدا نه از روي هواي نفس و ریاء با مشرکین که همواره
بجنگ و دشمنی شما برمیخیزند اگر مانع دخول بمکه شوند به نبرد و مقابله برخیزید اما هرگز بر کودکان و زنان و پیران و بیماران
که با شما جنگ نمیکنند و همچنین باشخاصی که با شما بمبارزه و نبرد برنخواستهاند تعدّي و تجاوز ننمائید و در جنگ پیشدستی
نکرده و کسی را مثله نکنید زیرا خداوند متعال تجاوز کنندگان را دوست نمیدارد و از رحمت و عنایت خود بینصیب و بیبهره
میگرداند.
از این آیه استفاده میشود که جنگ در اسلام کاملا با مفهومی که امروز در دنیا از آن تعبیر میشود مغایرت دارد زیرا امروزه اغلب
جنگها بمنظور استیلاء ص: 524
بر ملتها و انتقامجوئی است در حالی که جنگ در اسلام که از آن جهاد فی سبیل اللّه تعبیر میشود فقط براي گسترش دین و محو
آثار ضلالت و بتپرستی است و پایان آن نیز کمال عطوفت و مهربانی با بازماندگان مقتولین و اسراء است.
(190)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 524
کارزار آرید در راه خدا با کسی کآرد قتال او با شما
بست باید راه بر نفس لجوج کو کند با اهل دین هر دم خروج
نگذرید از حد که هر که از حد گذشت شد مسلط دیو بر وي خوار گشت
حق ز حد بگذشتگانرا نیست یار هم ندارد دوست مبغوضند و خوار
رفته زیر بار نفس بدسکال چون تواند کرد با دشمن قتال
آنکه دست نفس را بندد نخست در قتال حضم شد چالا و چست
(190)
ص: 525
شأن نزول .... ص : 525
صفحه 248 از 286
مفسرین در باره سبب نزول آیه شریفه وَ قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقاتِلُونَکُمْ از ابن عباس روایت کرده که پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه
و آله در سال ششم هجرت با گروهی از مسلمانان که در حدود هزار و چهارصد نفر بودند بقصد عمره و زیارت خانه کعبه از مدینه
خارج شد و در محلی بنام حدیبیۀ فرود آمدند کفار مکه شتابان بآن محل آمده و مانع حرکت مسلمین بسوي کعبه شدند و چون
پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله از جنگ در ماه حرام کراهت داشت این بود که با مشرکان مکه صلح نموده و قرار شد که در آن
سال مسلمین عمره را ترك نموده و بمدینه باز گردند مشروط بر اینکه ذیقعده سال بعد کفار مکه سه روز مسجد الحرام را در
اختیار رسول اللّه قرار داده تا مسلمین بتوانند قضاء عمره سال قبل را بجاي آورند لذا پس از تنظیم قرارداد صلح مسلمین در حدیبیه
قربانی نموده و بسوي مدینه حرکت کردند سال بعد پیغمبر خدا با تجهیزات کامل بهمراه اصحاب خود بسوي مکه حرکت نمودند
ولی بیم آن داشتند که کفار مکه پیمانشکنی کرده و از ورود آنان بمکه جلوگیري نمایند یا اینکه هنگام اداي مراسم کعبه ناگهان
جنگ را آغاز نموده و حرمت مکه و ماه حرام را از بین ببرند تا اینکه این آیه نازل گردید و مسلمانان را بمقاومت در مقابل دشمن
دستور داد و بعقیده ربیع بن انس و عبد الرحمن بن زید بن اسلم این آیه نخستین آیهاي است که در باره قتال و جنگ بر پیغمبر
اکرم نازل گردیده است و پس از نزول این آیه پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله با کسانیکه قصد جنگ داشتند جنگ میکرد و با
کسانیکه قصد جنگ نداشتند ص: 526
جنگ نمیکرد تا اینکه آیه فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَ دْتُمُوهُمْ نازل شد و این آیه را نسخ نمود چنانکه جبانی و حسن بصري نیز
باین امر معتقدند و اما بنظر ابن عباس و مجاهد و عمر بن عبد العزیز آیه مزبور نسخ نشده و بقوت خود باقی است و بعضی از
مفسرین نیز گفتهاند: که این آیه ناسخ آیه أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ میباشد ولی صاحب اطیب البیان مینویسد که این
آیه نه ناسخ و نه منسوخ است بلکه این آیات هر کدام حکمی از احکام الهی را بموقع خود بیان میکنند.
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 526
قوله تعالی وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ عدو یعنی تجاوز، چنانکه در آیه 90 سوره یونس میفرماید:
فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَ جُنُودُهُ بَغْیاً وَ عَدْواً یعنی فرعون و سپاه او آنها را تجاوزکارانه و دشمنانه دنبال نمودند.
و تجاوز گاهی با قلب است که بآن عدوات و معاداة گویند و گاهی در راه رفتن است که عدو نام دارد و گاهی در عدم رعایت
عدالت در معاملات که عدوان و عدو گویند و از این ماده است.
عادي- یعنی متجاوز چنانکه در آیه 7 سوره مؤمنون میفرماید:
فَمَنِ ابْتَغی وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ ص: 527
عادیۀ- یعنی گروهی که پیاده و یا سواره براي جنگ بدوند و حمله کنند چنانکه در آیه العادیات میفرماید:
وَ الْعادِیاتِ ضَبْحاً:
یعنی سوگند به دوندگان بسوي جنگ نفس نفس زنان.
معتد- اسم فاعل یعنی متجاوز چنانکه در آیه 12 سوره القلم میفرماید:
مَنَّاعٍ لِلْخَیْرِ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ:
تعدي- یعنی تجاوز کردن چنانکه در آیه 229 سوره بقره میفرماید:
وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ عداوة- یعنی دشمنی، تجاوز چنانکه در آیه 4 سوره ممتحنه میفرماید:
وَ بَدا بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ.
صفحه 249 از 286
عدو- یعنی دشمن، خصم چنانکه در آیه 98 سوره بقره میفرماید:
فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْکافِرِینَ اعتداء- یعنی تجاوز کردن چنانکه در آیه 194 سوره بقره میفرماید:
فَمَنِ اعْتَدي عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدي عَلَیْکُمْ و در ضمن آیات قرآن در دو معنی بکار برده شده است.
1) بمعنی تجاوز از حدود الهی چنانکه در آیه 1 سوره طلاق میفرماید: )
وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ ( 2) بمعنی بیداد کردن چنانکه در آیه 94 سوره مائده میفرماید:
فَمَنِ اعْتَدي بَعْدَ ذلِکَ فَلَهُ عَذابٌ أَلِیمٌ
ص: 528
[سوره البقرة ( 2): آیه 191 ] .... ص : 528
اشاره
وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ وَ الْفِتْنَۀُ أَشَ دُّ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ حَتَّی یُقاتِلُوکُمْ
( فِیهِ فَإِنْ قاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَذلِکَ جَزاءُ الْکافِرِینَ ( 191
ترجمه و شرح .... ص : 528
خداوند متعال در این آیه شریفه بیان میکند که هر کس بر مسلمانان تجاوز کند آنها مکلفند که هر جا او را یافتند بکشند و هر کس
مسلمانان را از خانههایشان بیرون راند مسلمانان نیز باید همانگونه او را از خانهاش بیرون رانند لذا اگر بر هر یک از کفّار قریش و
بتپرستان مکه دست یافتند او را کشته و بقیه را نیز از شهر مکه بیرون کنید همانطور که آنها با تمام قوا در بیرون کردن رسول اکرم
و مسلمانان از مکه و آواره ساختن آنان از دیار خود اقدام کردند زیرا کفار قریش همواره بر ضد مسلمانان قیام کرده و در آزار و
اذیت آنان بهر طریقی که ممکن باشد فعالیت میکنند و این رفتار ناشایسته و دور از انسانیت بمراتب خطرناکتر از قتل و کشتار است
بنابراین بهر قیمتی که ممکن شود نخست با مسالمت و اگر نشد با شدت عمل و خشونت باید بتپرستی و فتنه و فساد مولود از آن
ریشه کن گردد ولی در مسجد الحرام جنگ روا نیست مگر اینکه دشمنان بکارزار برخیزند که در اینصورت باید بدفاع برخاسته و با
آنان نبرد کنید زیرا کیفر کسانی که ص: 529
حرمت مکه را هتک نموده و آنجا را بصحنه کارزار مبدل نمودهاند همین است ولی مسلمانان حق ندارند در جنگ و کارزار
پیشدستی نموده و احترام حرم امن الهی را پایمال سازند اینک میفرماید:
اي مؤمنین مشرکین و کفار را هر کجا یافتید چه در محدوده حرم و چه در خارج از آن بکشیدشان و از مکه آنان را بیرون کنید
همانگونه که شما را از وطن خود بیرون کرده و آواره نمودند زیرا هر کس بر مسلمانان تجاوز کند مسلمانان مکلفند که هر جا او را
یافتند بکشند و همچنین هر کس مسلمانان را از خانههایشان بیرون رانند و این را هم بدانید که آشوب و فتنه و القاء اختلاف در
جامعه مسلمانان و شرك بخدا و نگرویدنشان بر رسول او خطرناکتر و سختتر است از اینکه شما آنها را در ماه حرام بکشید لذا بر
مسلمانان لازم است که با چنین مردم کارزار نموده و هر کجا آنان را یافتند بکشند ولی در مسجد الحرام پیشدستی و مبادرت
بجنگ نکنند زیرا جنگ در مسجد الحرام و اطراف آن حرام است مگر اینکه آنان در آنجا با شما جنگ کنند پس اگر از آنها
صفحه 250 از 286
مبادرت بقتال کرده و با شما جنگیدند شما هم آنها را بکشید زیرا آنها هتک حرمت حرم کرده و بجنگ پیشدستی کردهاند ولی
شما از خود دفاع میکنید سپس میفرماید کیفر و سزاي مشرکین و کفار که حرمت مکه را رعایت نکردند همین است که دستور
داده شد.
(188)
ص: 530
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 530
هر کجا یابیدشان ریزید خون هم نمائید از دیار خود برون
همچنان کز شهرتان کردند دور هست این اخراجشان پاداش زور
فتنه از قتل است در معنی اشد زان که آن یکتن کشد و این الف و صد
نیست جایز قتل ایشان بیکلام جز که بر پاداش در بیت الحرام
این بود بیشک جزاي کافران نیست نیکی لایق بد گوهران
(191)
شان نزول .... ص : 530
مرحوم طبري در تفسیر مجمع البیان در باره شأن نزول این آیه مبارکه مینویسد: یکی از اصحاب پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله
یکنفر از کفار را در یکی از ماههاي حرام کشت مؤمنین او را نسبت باین عمل سرزنش کردند در این موقع این آیه شریفه نازل شد
و بیان نمود که شرك مشرکین مهمتر و سختر از کشتن در ماه حرام است هر چند که کشتن در ماه حرام جایز نیست ولی علامه
طباطبائی در تفسیر المیزان مینویسد: چون این آیات داراي یک نظم و سیاق است ظاهرش نشان میدهد که با هم نازل شدهاند نه
اینکه هر آیهاي در قضیه خاصی نازل شده باشد.
صاحب اطیب البیان نیز این شأن نزول را قبول نکرده است.
ص: 531
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 531
قوله تعالی وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ ثقف- یعنی پیدا کردن، درك کردن، مصادف شدن اسیر نمودن چنانکه در آیه 57 سوره
انفال میفرماید:
فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ پس اگر در جنگ با آنها مصادف و رو برو شدي با آنها، کسانی را که در پشت سر
آنهایند پراکنده ساز یعنی آنها را بکش تا دیگران عبرت گیرند و بفکر پیکار با تو نیایند.
و در ضمن آیات قرآن در سه معنی بکار برده شده است:
1) بمعنی پیروز شدن چنانکه در آیه 2 سوره ممتحنه میفرماید: )
صفحه 251 از 286
إِنْ یَثْقَفُوکُمْ یَکُونُوا لَکُمْ أَعْداءً یعنی هر گاه آنان بر شما پیروز شوند باز همان دشمن دیرینه هستند.
2) بمعنی یافت شدن چنانکه در آیه 112 سوره آل عمران میفرماید: )
ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّۀُ أَیْنَ ما ثُقِفُوا یعنی آنها هر کجا یافت شوند محکوم به پرداخت جزیه هستند.
3) بمعنی اسیر نمودن چنانکه در آیه 75 سوره انفال مذکور شد. )
ص: 532
[سوره البقرة ( 2): آیه 192 ] .... ص : 532
اشاره
( فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ ( 192
ترجمه و شرح .... ص : 532
خداوند متعال در این آیه مبارکه بیان میکند که اگر کفار احترام مکه معظمه را رعایت نموده و متعرض مسلمانان نشدند و دست
از آئین بتپرستی و شرك برداشتند دیگر با آنان جنگ روا نیست زیرا حفظ حرمت کعبه لازم است و خداوند توبه آنان را
میپذیرد و حتی از مجازات و غرامتهائی که براي مجرمان است در مورد آنها صرف نظر میشود و خداوند آنان را عفو خواهد فرمود
اینک میفرماید:
پس اگر چنانکه اهل مکه از شرك و ایجاد فتنه و جنگ منتهی گشته و دست برداشتند و توبه کرده و اسلام را پذیرفتند با آنان
جنگ نکنید زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است و آنچه از آنها در گذشته بظهور رسیده خواهد بخشید.
از این آیه استفاده میشود که توبه قاتل عمدي نیز قبول خواهد شد زیرا شرك بالاتر از قتل و کیفر آن بیشتر از کیفر قاتل است.
(192)
ص: 533
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 533
ایستند ار باز ز افعال وخیم حق به بخشد چون غفور است و رحیم
یعنی از شرك و فتن بکشند دست هر زمان بر حق ره برگشت هست
(192)
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 533
قوله تعالی فَإِنِ انْتَهَوْا نهی- یعنی زجر و منع چنانکه در آیه 35 سوره حشر میفرماید:
صفحه 252 از 286
وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا و از این ماده است:
ناهی- یعنی بازدارنده چنانکه در آیه 112 سوره توبه میفرماید:
وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ و اسم مفعولش منهی است بمعنی بازداشتهشده منتهی- اسم فاعل یعنی دست بردارنده چنانکه در آیه 91 سوره
مائده میفرماید: ص: 534
فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ.
منتهی- اسم مفعول یا اسم مکان بمعنی محل پایان، آخر کار و یا مصدر است بمعنی پایان پذیرفتن چنانکه در آیه 44 سوره نازعات
میفرماید:
إِلی رَبِّکَ مُنْتَهاها:
یعنی پایان کار بسوي پروردگارت میباشد.
انتهاء- یعنی انزجار از آنچه نهی شده بمعنی ترك کردن چنانکه در آیه 275 سوره بقره میفرماید:
فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَۀٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهی فَلَهُ ما سَلَفَ.
تناهی- یعنی همدیگر را نهی کردن چنانکه در آیه 79 سوره مائده میفرماید:
کانُوا لا یَتَناهَوْنَ عَنْ مُنکَرٍ فَعَلُوهُ نهیه- جمعش نهی و بمعنی عقل است که انسان را کارهاي خلاف نهی میکند چنانکه در آیه 128
سوره طه میفرماید:
إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِأُولِی النُّهی
ص: 535
[سوره البقرة ( 2): آیه 193 ] .... ص : 535
اشاره
( وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَۀٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلَّا عَلَی الظَّالِمِینَ ( 193
ترجمه و شرح .... ص : 535
خداوند متعال در این آیه شریفه بیان میکند که مقصود از جنگ آن است که مسلمانان براي دین خود گرفتار فشار و فتنه نشوند و
دین خدا عزیز بماند و پیروز گردد نه بخاطر اهدافی که بشر معمولا در جنگهاي خویش دارد لذا اگر متجاوزان از فتنه کردن و
متعرض دین خدا و پیروان آن شدن دست کشیدند و از کفر و بتپرستی و فتنه و فساد برگشتند دیگر با آنها جنگ روا نیست و از
هر گونه کیفري در امان خواهند بود زیرا جنگ و کارزار فقط در مورد ستمکاران واجب است اینک میفرماید:
با بت پرستان و مشرکین مکه بجنگید تا شرك و کفر که موجب فتنه و بتهکاري است ریشه کن شود و یکتاپرستی در قلوب مردم
رسوخ یافته و جایگزین آن گردد پس چنانچه از روش نادرست خود و از شرك و بتپرستی توبه کرده و دست کشیدند و بتوحید
و یکتاپرستی روي آوردند در آنصورت از خطر ایمن خواهند ص: 536
بود زیرا تجاوز و دشمنی در دین مبین اسلام جز بر ستمکاران روا نیست و عقوبت قتل براي کسانی است که بکفر و شرك خود
صفحه 253 از 286
باقی بمانند.
از این آیه استفاده میشود که عداوت و دشمنی در حق برادر دینی حرام و ممنوع است.
(193)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 536
تا نباشد فتنه بکشید زار مشرکان را بهر دین کردگار
دین بود یکجا خدا را زان که دین طاعت او را در اسلام از یقین
انقیاد امر حق دین است و بس نیست بیرون زان بمعنی هیچ کس
هر که مخلوق وي است او را بقهر عبد و منقاد است در هر یوم و شهر
لیک حکمت مقتضی بد کاختیار باشد اندر دین نه قهر و اضطرار
مانع آمد از قبولش نفس دون گفت زان ریزید از آن بیگانه خون
فتنه تا برخیزد از ارض وجود فتنه چون برخاست دین یابد نمود
پس کشند از کینه دست از مشرکین نیست عدوانی بر ایشان ز اهل دین
زان که عدوان ظالمان را بس بجاست نیست ظلم آیند گر در راه راست
ص: 537
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 537
قوله تعالی لا تَکُونَ فِتْنَۀٌ فتنۀ- اصل فتنه طلا و نقره را در آتش نهادن است تا خالص بودن آن امتحان شود سپس در معانی آزمایش،
گرفتاري، آشوب، اختلاف انداختن در میان مردم از نظر رأي و تدبیر چنانکه در آیه 28 سوره انفال میفرماید:
وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَۀٌ
و از این ماده است:
فتون- یعنی آزمایش چنانکه در آیه 40 سوره طه میفرماید:
وَ فَتَنَّاكَ فُتُوناً:
یعنی ترا آزمودیم آزمایشی سخت.
فاتن- یعنی فریب دهنده، ماجراجو چنانکه در آیه 162 سوره صافات میفرماید:
ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ بِفاتِنِینَ:
یعنی تو نیستی علیه آن، فریب دهندگان مفتون یعنی فریب خورده، گمراه چنانکه در آیه 6 سوره القلم میفرماید:
بِأَیِّکُمُ الْمَفْتُونُ یعنی کدام یک از شما فریبخوردگانید.
و در ضمن آیات قرآن بمعنی مختلفی بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی شرك ورزیدن چنانکه در آیه 191 سوره بقره میفرماید: ص: 538 )
وَ الْفِتْنَۀُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ یعنی و الشرك اعظم عند اللّه من القتل ( 2) بمعنی کافر شدن چنانکه در آیه 48 سوره توبه میفرماید:
صفحه 254 از 286
لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَۀَ مِنْ قَبْلُ یعنی طلبوا الکفر ( 3) بمعنی عذاب چنانکه در آیه 110 سوره نحل میفرماید:
ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ هاجَرُوا مِنْ بَعْدِ ما فُتِنُوا یعنی من بعد ما عذبوا فی الدنیا:
4) بمعنی آزمایش چنانکه در آیه 2 سوره عنکبوت میفرماید: )
أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ یعنی و هم:
لا یبتلون.
5) بمعنی سوختن بآتش چنانکه در آیه 13 سوره الذاریات میفرماید: )
یَوْمَ هُمْ عَلَی النَّارِ یُفْتَنُونَ یعنی یحرقون بها فی الاخرة ( 6) بمعنی کشتن چنانکه در آیه 101 سوره نساء میفرماید:
إِنْ خِفْتُمْ أَنْ یَفْتِنَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا یعنی ان یقتلکم الکفار ( 7) بمعنی جلوگیري کردن چنانکه در آیه 49 سوره مائده میفرماید:
وَ احْذَرْهُمْ أَنْ یَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ ما أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکَ یعنی ان یصدوك ( 8) بمعنی گمراهی چنانکه در آیه 41 سوره مائده میفرماید:
وَ مَنْ یُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِکَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً یعنی و من یرد اللّه ضلالته ( 9) بمعنی معذرت چنانکه در آیه 23 سوره انعام میفرماید:
ص: 539
ثُمَّ لَمْ تَکُنْ فِتْنَتُهُمْ یعنی لم تکن معذرتهم ( 10 ) بمعنی مصیبت و بلا چنانکه در آیه 5 سوره ممتحنه میفرماید:
رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَۀً لِلَّذِینَ کَفَرُوا:
یعنی پروردگارا ما را به شر و آسیب کافران گرفتار نفرماي.
11 ) بمعنی دیوانگی چنانکه در آیه 5 و 6 سوره ن میفرماید: )
فَسَتُبْصِرُ وَ یُبْصِرُونَ بِأَیِّکُمُ الْمَفْتُونُ یعنی بایکم المجنون ( 12 ) بمعنی لغزانیدن چنانکه در آیه 73 سوره بنی اسرائیل میفرماید:
وَ إِنْ کادُوا لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِي أَوْحَیْنا إِلَیْکَ یعنی و ان کاد و لیزلقونک ( 13 ) بمعنی بزه و گناه چنانکه در آیه 49 سوره توبه
میفرماید:
أَلا فِی الْفِتْنَۀِ سَقَطُوا یعنی الا فی الاثم وقعوا
ص: 540
[سوره البقرة ( 2): آیه 194 ] .... ص : 540
اشاره
الشَّهْرُ الْحَرامُ بِالشَّهْرِ الْحَرامِ وَ الْحُرُماتُ قِصاصٌ فَمَنِ اعْتَدي عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدي عَلَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ
( الْمُتَّقِینَ ( 194
ترجمه و شرح .... ص : 540
خداوند متعال در این آیه شریفه بیان میکند که اگر کفار مکه از قرارداد صلح حدیبیّه پیمان شکنی نموده و مانع شوند از اینکه
مسلمانان براي زیارت خانه کعبه بسوي مکه روانه گردند در اینصورت بر مسلمانان واجب است که با آنان جهاد کنند اگر چه در
ماه حرام باشد زیرا احترام ماه حرام براي کسانی است که آن را محترم بشمارند ولی در برابر کسانی که احترام آن را زیر پا گذارند
صفحه 255 از 286
رعایت آن لازم نیست و کیفر هتک حرمت ماه حرام را عقوبت بمثل معرفی میفرماید سپس اضافه میکند که مسلمانان با
پرهیزکاري که دارند که از حد نگذرند و در جائی که شایسته نیست سختی و درشتی نکنند و تنها هدفشان بالا بردن کلمه حق
، باشد زیرا زیاده روي در پاسخ گوئی از حریم تقوي و پرهیزگاري دور است اینک میفرماید: أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 3
ص: 541
جنگ در ماه حرام مقابل جنگ در همین ماه است و یا ذیقعده سال هفتم که ماه حرام است در مقابل آن ماه حرام یعنی ذیقعده سال
ششم بعثت است که مشرکین از زیارت خانه کعبه و عمره جلوگیري کردند از این رو مسلمین را دعوت بقصاص نموده و فرمودند
تمام حرامها و یا چیزهاي حرمت دار قابل قصاص است لذا خداوند متعال بعنوان قصاص مسلمین را در ماه حرام علیه آنان وارد مکه
نموده و دستور داد بطور کلی هر کس بشما تعدي و تجاوز کرد شما هم بمانند آن بر او تعدي و تجاوز کنید و از خشم و غضب و
دوري از رحمت خداوند بترسید و در تعدي از حدود مجاز بپرهیزید و بدانید که خداوند متعال پشتیبان پرهیزکاران است و آنها را
حفظ کرده و یاري خواهد نمود.
از این آیه یک حکم فقهی مستفاد میگردد و آن عبارت از این است که اگر کسی مال دیگري را غصب نموده و از بین برده باید
اگر مثل داشته باشد آن را بدهد و اگر مثل نداشته باشد قیمت آن را پرداخت نماید.
(194)
ص: 542
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 542
بر شما هر چند در شهر حرام قتل باشد منع لیک از انتقام
نیست حرمت بلکه فرض است و حلال تا نگردد خصم غالب در جدال
بر شما گردید حرمتها قصاص مر شوید از کید غداران خلاص
قتل در شهر حرام ار چه بد است این تعدّي لیک حدّ معتد است
چون گذشتند از حد از حد بگذرید پرده پردهدران را بردرید
پرده بهر پردهداران لایق است نی بر آن کو بر تجرّي شایق است
اهل اسلام اتقوا اللّه و اعلموا حق بود با متقین بیگفتگو
می بپرهیزید و دانید اختصاص سوي حرمتها جنایات و قصاص
جمع حرمتها بود از روي حسد حرمت احرام و ماه و هم بلد
(194)
ص: 543
شأن نزول .... ص : 543
حسن بصري در سبب نزول آیه الشَّهْرُ الْحَرامُ بِالشَّهْرِ الْحَرامِ وَ الْحُرُماتُ قِصاصٌ میگوید مشرکین عرب از رسول اکرم پرسیدند که
شما نبرد با ما را در ماههاي حرام ممنوع کردهاي حضرت فرمود بلی سپس مشرکین در صدد برآمدند که مسلمانان را غافلگیر کرده
صفحه 256 از 286
و بآنها حمله نمایند زیرا بخیال خودشان که مسلمانان بآنها پاسخ نخواهند داد در این موقع این آیه نازل شد که اگر مشرکین احترام
اینها را رعایت نکرده و با شما به نبرد و قتال برخیزند شما نیز با آنان نبرد کنید زجاج و جبائی نیز این قول را تأیید کردهاند ولی
مجاهد میگوید: چون قریش افتخار میکردند بر اینکه در سال ششم هجرت از ورود پیغمبر اکرم و یارانش بمکه معظمه ممانعت
بعمل آورند ولی خداوند متعال در ماه ذیقعده سال بعد پیغمبر اکرم را براي انجام عمره بمکه فرستاد و مسلمانان موفق شدند در سال
هفتم بمکه وارد شده و عمره را انجام دهند تا جبران و قصاصی باشد از آنچه در سال گذشته واقع شده بوده این آیه در باره ورود
پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله بمکه مکرمه نازل گردیده است.
چنانکه ضحاك و قتاده و ربیع و عبد الرحمن بن یزید این وجه را قبول کردهاند و امام محمّد باقر علیه السّلام و ابن عباس نیز این
وجه نزول را با مختصر تفاوتی از قتاده نقل نموده است.
ص: 544
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 544
قوله تعالی أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ مع- از اسماء دائم الاضافه یا بقولی حرف جرّ است و آن دلالت بر اجتماع دارد خواه اجتماع در مکان
باشد مانند هما معا فی الدار و خواه در زمان مانند هما ولدا معا یعنی آندو با هم زائیده شدند و خواه در مقام مانند هما معا فی العلو
و همچنین مفید معنی یار، همراه، پشتیبان، میباشد چنانکه در آیه 128 سوره نحل میفرماید:
إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ و با لفظ مع، معک، معکم معکما، معنا، معه، معها، معهم، و معی در قرآن آمده است و
این کلمه در ضمن آیات قرآن بمعانی مختلفی بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی بر (حرف اضافه در زمان فارسی) چنانکه در آیه 14 سوره بقره میفرماید: )
وَ إِذا خَلَوْا إِلی شَیاطِینِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکُمْ ( 2) بمعنی نازل کردن چنانکه در آیه 40 سوره توبه میفرماید:
وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُ َ ص دِّقٌ لِما مَعَهُمْ ( 3) بمعنی یاري کردن چنانکه در آیه 40 سوره توبه میفرماید: أنوار العرفان فی
تفسیر القرآن، ج 3، ص: 545
إِذْ یَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا ( 4) بمعنی آگاه بودن چنانکه در آیه 4 سوره حدید میفرماید:
وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ یعنی هر جا باشید خدا آگاهی کامل دارد.
5) بمعنی دوستی و همیاري چنانکه در آیه 69 سوره نساء میفرماید: )
فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ ( 6) بمعنی براي اوست چنانکه در آیه 157 سوره اعراف میفرماید:
وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ
ص: 546
[سوره البقرة ( 2): آیه 195 ] .... ص : 546
اشاره
( وَ أَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَۀِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ ( 195
صفحه 257 از 286
ترجمه و شرح .... ص : 541
یکی از عواملی که در غلبه بر دشمن و نشر دین تأثیر بسزائی دارد بذل مال است زیرا همانگونه که جهاد در راه خدا نیازمند افراد
است نیازمند پول نیز هست تا بوسیله آن ابزار جنگی تهیه گردد لذا خداوند متعال در این آیه مبارکه بیان میکند چنانچه
سرمایهداران از کمکهاي مادي مضایقه کنند مثل این است که گروهی از مسلمانان را در آستانه مرگ و شکست قرار دادهاند سپس
اضافه میکند که پاداش احسان دوستی خدا و رسیدن باحسان الهی است اینک میفرماید:
اي مسلمانان در راه اعلاء کلمه حق و دین خدا و براي پیشبرد پیکار و جهاد در راه خدا از مال و دارائی حلال خود انفاق کنید و از
صرف مال و دارائی براي تقویت جهادگران دریغ ننمائید و با ترك انفاق و فراهم نکردن وسائل و لوازم جنگی خود را بدستهایتان
بخطر و نابودي نیاندازید و بمستمندان و جنگجویان کمک کرده و نیکوئی کنید و از هر نوع منت و آنچه موجب ناراحتی آنان
باشد برحذر باشید زیرا خداوند نیکوکاران و احسان کنندگان را دوست میدارد و آنان را از رحمت خویش بهرهمند میسازد. از این
آیه استفاده میشود که: ص: 547
بخل در انفاق موجب هلاکت و نابودي است. زیرا انفاق پیش از اینکه به حال محرومان و مستمندان مفید باشد بنفع سرمایهداران
هست چون تعدیل ثروت حافظ ثروت است و همچنین استفاده میشود که: انسان نباید دست بکارهائی بزند که احتمال خطر جانی
داشته باشد لذا در موقعیکه امر بمعروف مواجه با خطر باشد ترك آن جایز است و همچنین دلالت دارد بر اینکه هر وقت پیغمبر یا
امام صلح با کفار را براي خود و براي مسلمین موجب خطر بهبیند میتواند با آنان صلح کند چنانکه رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله
در حدیبیه و علی بن أبی طالب علیه السّلام در صفین و امام حسن علیه السّلام با معاویه صلح را برقرار نمودند و اما امام حسین علیه
السّلام چون میدانست اگر جنگ هم نکند او را میکشند چنانکه مسلم بن عقیل را کشتند لذا کشته شدن با عزت را ترجیح دادند
( که در محل خود مفصلا بیان گردیده است ( 195
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 547
هم کنید انفاق مال خویش را در ره حق حفظ دین و کیش را
حفظ دین از اهل دین مستحسن است و آن بمال است ار بدینی موقن است
هم نیندازید خویش از دست خویش در هلاك از سستی آئین و کیش
آنکه کرد انفاق رست از مهلکه گشت غالب بر عدو در معرکه
پس کنید احسان که آن سلطان جود دوست دارد محسنان را در نمود
(195)
ص: 548
شأن نزول .... ص : 548
زین بن اسلم روایت میکند که آیه شریفه وَ أَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ در خصوص قومی نازل شده که بدون ساز و برگ در جهاد
شرکت میکردند و در اثناء جنگ سربار دیگران میشدند.
صفحه 258 از 286
روض الجنان و کشف الاسرار نیز این سبب نزول را نوشتهاند ولی بنابر روایت ابو ایوب انصاري که گفته است وقتی خداوند متعال
پایههاي اسلام را محکم نمود و یاران آن زیاد گردید بعضی به بعضی دیگر پنهانی میگفتند اموال ما از بین رفت و اگر چنانکه ما
در حفظ و نگهداري آن کوشش میکردیم از بین نمیرفت در این موقع این آیه نازل گردید.
تفسیر بیضاوي و ابو الفتوح رازي نیز این شأن نزول را نقل نمودهاند.
امّا بعقیده ابو جبیدة بن ضحاك این آیه در باره انصار که همیشه از مال و دارائی خود بخشش میکردند و یک سال از این کار
دست کشیده و انفاق نکردند نازل شده است و لیکن نعمان بن بشیر میگوید مردم گناه میکردند و سپس با حالت یأس میگفتند
خداوند ما را نخواهد بخشید لذا این آیه نازل گردید.
ص: 549
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 549
قوله تعالی وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَۀِ هلاك- یعنی نابودي، نیستی، فانی شدن چنانکه در آیه 17 سوره اسراء میفرماید:
وَ کَمْ أَهْلَکْنا مِنَ الْقُرُونِ مِنْ بَعْدِ نُوحٍ و از این ماده است:
هالک- یعنی نابود، تباه چنانکه در آیه 88 سوره قصص میفرماید:
کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ مهلک- اسم فاعل یعنی هلاك و نابود کننده چنانکه در آیه 59 سور قصص میفرماید:
وَ ما کانَ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُري مهلک- اسم مفعول یعنی هلاك شده چنانکه در آیه 48 سوره مؤمنون میفرماید:
فَکَ ذَّبُوهُما فَکانُوا مِنَ الْمُهْلَکِینَ مهلک- مصدر میمی یعنی هلاك و نابودي چنانکه در آیه 59 سوره کهف میفرماید: أنوار العرفان
فی تفسیر القرآن، ج 3، ص: 550
وَ جَعَلْنا لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِداً تهلکه- مصدر بمعنی هلاکت و یا چیزي که عاقبتش هلاك باشد چنانکه در آیه مورد بحث گذشت.
و در ضمن آیات قرآن بمعانی متعددي بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی مردن چنانکه در آیه 85 سوره یوسف میفرماید: )
حَتَّی تَکُونَ حَرَضاً أَوْ تَکُونَ مِنَ الْهالِکِینَ ( 2) بمعنی عذاب کردن چنانکه در آیه 4 سوره حجر میفرماید:
وَ ما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَۀٍ إِلَّا وَ لَها کِتابٌ مَعْلُومٌ ( 3) بمعنی گمراهی چنانکه در آیه 29 سوره حاقه میفرماید:
هَلَکَ عَنِّی سُلْطانِیَهْ یعنی ضلت عنی حجتی ( 4) بمعنی تباهی چنانکه در آیه 6 سوره بلد میفرماید:
یَقُولُ أَهْلَکْتُ مالًا لُبَداً یعنی افسدت مالا کثیرا
ص: 551
توضیحات .... ص : 551
1) آیه مبارکه قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ هدف و غرض از جنگ را که گسترش دین اسلام و کندن ریشه بتپرستی از دلهاي مردم است )
بیان نموده و نشان میدهد که جنگ در دین اسلام کاملا مفهوم جنگی که امروز در دنیا از آن تعبیر میشود مغایرت دارد زیرا
جنگهاي کنونی بمنظور استیلاء بر ملتها و بخاطر انتقامجوئی و جاهطلبی و اشغال سرزمینهاي دیگران است در صورتی که جنگ در
اسلام فقط براي گسترش دین و محو آثار ضلالت و ریشهکن ساختن ظلم و فساد و بتپرستی است و با جمله الَّذِینَ یُقاتِلُونَکُمْ بیان
حال کفار قریش که همیشه در صدد ایذاء و اذیت مسلمانان برآمده و با پیغمبر اکرم مخالفت میکردند روشن میسازد و دستور
صفحه 259 از 286
میدهد تا طرف مقابل دست با اسلحه نبرده و جنگ آغاز نکردهاند مسلمانان باستثناء موارد خاصی که در آیات جهاد بیان گردیده
حق ندارند در جنگ پیشدستی نموده و جنگ را آغاز نمایند و همچنین با جمله و لا تعتدوا چگونگی جنگ با کفار و ابعاد آن را
توضیح داده است بدینمعنی در کشمکش جنگ که دشمن از طرف مقابل جز بیرحمی انتظار دیگري ندارد اسلام با جمله لا تعتدوا
دستور میدهد که لشکر اسلام بایستی با کمال عطوفت و مهربانی با آن رفتار نموده بنحویکه لشکر کفار از صمیم قلب رفتار لشکر
اسلام را تحسین نموده و نسبت بآنان تغییر عقیده داده و تصدیق نمایند که هدف اصلی و غرض اساسی مسلمانان بجز گسترش کلمه
توحید چیز دیگري نیست لذا بایستی در جنگها به پیرمردان و زنان و کودکان و کسانیکه توانائی جنگ را از دست دادهاند و یا
ص: 552
اصولا قدرت بر نبرد ندارند تعدي و تجاوز ننمایند و همچنین درختان و مزارع را از بین نبرده و آبهاي آشامیدنی را مسموم نسازند و
کسانی را که فرار میکنند تعقیب نکرده و بآنانکه امان خواستند امان بدهند و آنهائیکه صلاح جنگ را زمین گذاشتند آنها را رها
سازند و با جمله إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ نیز نشان میدهد که اگر از روي تعدي و تجاوز کسی را کشتند بحساب خدا و فی سبیل
اللّه محسوب نشده بلکه در مقابل آن مورد مؤاخذه خداوند متعال قرار خواهند شد لذا هر کس در این دستور قرآنی در باره جنگ
و صلح نیک بیندیشد هدف جنگ در اسلام براي وي آشکار میشود و میداند که غرض اساسی از جنگ در اسلام دفاع از آزادي
عقیده و از حیثیت و آبروي کسانی است که باین دین گرویدهاند و هدف این جنگ آن است که مردم براي دین خود تحت فشار و
فتنه قرار نگیرند و پناهگاه خدا لگدمال متجاوزان نگردد و این جنگی است که جاهاي مقدس و ایام مقدس را مقدس میشمارد و در
صورت ناچار بودن تنها براي رفع حاجت و باندازه آن از ملاحظه این حرمت چشم میپوشد و دامنه جنگ بمردم بیسلاح که
بجنگ برنخاستهاند کشیده نمیشود.
2) مرحوم علامه طباطبائی در جلد دوم تفسیر المیزان در ذیل آیات مربوط بجهاد مطالبی دارد که خلاصه آن در اینجا نقل میشود: )
ایشان مینویسند: خداوند متعال همیشه مسلمین را در قبال آزار و اذیت مشرکین طی آیات متعددي بخویشتن داري و خودداري از
جنگ و نبرد سفارش کرده است ولی وقتی مشرکین بخصوص کفار قریش که از متنفذین قبائل مکه بود و خود را از همه برتر
میدانستند و بر مسجد الحرام و کعبه نیز استیلا داشتند و آن را کانون بتپرستی قرار داده بودند ظلم و ستم را از حد گذرانده و
مسلمین ص: 553
را فوق العاده تحت فشار قرار داده بودند و توسعه اسلام نیز بهیچ وجه میسر نبود لذا خداوند متعال بمسلمانان اذن جهاد داده و
مسلمانان موظف شدند که براي بدست آوردن حقوق مشروعه خودشان با کفار مکه نبرد کرده و مکه را از وجود آنان پاك
گردانند زیرا تنها در اینصورت بود که اسلام در جهان منتشر گشته و تعلیمات آن پیشرفت پیدا کند و با توجه بآیات قرآنی که در
خصوص نبرد با کفار نازل گردیده معلوم میشود که اسلام براي ریشه کن ساختن اساس شرك و کفر و برقراري سلطنت مطلقه
ایمان یک حکم دفاعی کلی صادر فرموده تا آنطوریکه شاید و باید از حق فطري انسانیت دفاع گردد و از این بیان پاسخ اتهامات
فراوانی که دشمنان اسلام و قرآن بر قانون جهادهاي اسلام میبندند روشن میگردد زیرا قرآن احکام اسلام را مبتنی بر حکم صریح
و تخلفناپذیر فطرت میداند و فطرت نیز قضاوت میکند که تنها پایه محکم و استوار قوانین فردي و اجتماعی توحید و یگانه پرستی
است و دفاع و طرفداري از این اصل و حفظ و ترویج آن حق مشروع انسانها است که بایستی بهر وسیله ممکن استیفاء گردد و در
عین حال قرآن براي استیفاء این حق ضمن آیات متعدده هدفهاي جنگ و طرفهاي جنگ و ابعاد مختلف آن را بیان فرموده و دستور
داده است که از حد اعتدال تجاوز نشود.
و اما در اینکه کفار پس از پیروزي مسلمین آئین اسلام را با کراهت میپذیرفتند میفرماید:
اینگونه اکراه و اجبار پس از اتمام حجت چون براي احیاء انسانیت و گرفتن حق اوست ضرري ندارد و این طریقه در بین همه عقلاء
صفحه 260 از 286
و ملل مختلف جهان معمول بوده که اگر کسی از قوانین مدنی تخلف میکرد او را بهر وسیله که ممکن بود و لو با جنگ تسلیم
میکردند و علاوه بر این نارضایتی منحصر بنسل موجود بود ص: 554
و نسلهاي بعد در اثر تعلیم و تربیت دینی با میل و رغبت کامل بآئین فطرت گرویده و از دل و جان موحد و خداپرست میشدند.
3) جمله وَ الْفِتْنَۀُ أَشَ دُّ مِنَ الْقَتْلِ در واقع بیان علت دستور قتل مشرکین است و مقصود از آن در این آیه مبارکه همان شرك و )
بتپرستی است که منبع انواع و اقسام مفاسد اجتماعی است که در سرزمین مکه رایج بوده و حرم امن الهی را آلوده کرده بود و
کفار قریش همواره بر ضد مسلمانان قیام کرده و در آزار و اذیت آنان بهر طریقی که ممکن بود فعالیت میکردند و این رفتار
ناشایسته و دور از انسانیت آنها بمراتب خطرناکتر از قتل و کشتار بود لذا برطرف ساختن چنین افکار پلیدي جز با نبرد و در بدر
ساختن کفار چاره دیگري نداشت بنابراین خداوند متعال دستور داد هر کجا آنان را یافتید بکشید و همانطور که مشرکین شما را از
مکه بیرون کردند شما نیز آنان را بیرون کنید و کشتن مشرکین در ماه حرام اگر چه گناه است ولی گناه شرك و کفر و مفاسد آن
از قتل بیشتر و مهمتر است و از همین جا سرّ تأسیس جنگ و خونریزي در اسلام را میتوان بدست آورد.
سپس در آیه 192 میفرماید: اگر کفار دست از قتال و اخراج و فتنه برداشتند و احترام مکه معظمه را رعایت نموده و از کفر و شرك
برگشتند لشگر اسلام باید از قتال با آنها خودداري نموده و جنگ را ترك کنند زیرا خدا آمرزنده و داراي رحمت است و از فضل
و رحمتش آنها را میبخشد اگر چه قبلا مرتکب قتل و آزار مسلمین نیز شده باشند.
ولی مرحوم طباطبائی معتقد است که معنی فَإِنِ انْتَهَوْا در این آیه مبارکه فقط خودداري کردن از جنگ در نزدیکی مسجد الحرام
است و امّا اینکه بکلی ص: 555
از جنگ دست کشیده و باسلام مشرف شده و بدستورات عمل کنند در آیه بعد که میفرماید:
فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ اراده شده است بنابراین هر یک از این دو جمله یعنی فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ و فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلَّا عَلَی
الظَّالِمِینَ:
در محل خود معنی مربوط بخود را داشته و تکراري در آیات بعمل نیامده است.
بعضی از مفسرین معتقدند که آیه وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَۀٌ ناسخ آیه قبلی است زیرا ابتداء بقتال را تجویز میکند در صورتی که
آیه وَ لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ حَتَّی یُقاتِلُوکُمْ فِیهِ شروع بجنگ را موقوف به شروع جنگ از طرف کفار میداند.
و بعضی دیگر از مفسرین گفتهاند: که این آیه مؤکد آیه قبل است و برخی نیز میگویند این اقوال مورد اعتماد نیست بلکه آیه
مبارکه ملاك امر بقتال را که چه حدي لازم است بجنگ ادامه داده شود تعیین کرده است و آن وقتی است که فتنه و فساد مرتفع
گشته و دین خدا و توحید در روي زمین مستقر گردد.
اما مراد از فتنه را بعضی از مفسرین مطلق افساد و اضلال گرفته و گفتهاند که شرك و بتپرستی یکی از مصادیق آن است لیکن
مرحوم علامه طباطبائی در جلد دوم المیزان مینویسد: مراد از فتنه در اینجا شرك و بتپرستی است زیرا در مقابل آن برقراري آئین
خداپرستی را قرار داده و میفرماید:
وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ یعنی با کفار و مشرکین بجنگید تا فتنه رخت بربسته و تنها دین توحید جایگزین آن گردد.
و اما چرا کیفر قتل را که عین عدل و داد است بنام عدوان نامیده است پاسخ ص: 556
دادهاند بین اعراب مرسوم بوده که جزاي هر کاري را بنام همان کار مینامیدند لذا ستمگري مشرکین نیز بنام عدوان و ظلم نامیده
شده است چنانکه خداوند متعال در این آیه مبارکه نیز میفرماید:
فَمَنِ اعْتَدي عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدي عَلَیْکُمْ که در این آیه شریفه نیز کیفر تجاوز بنام تجاوز خوانده شده است البته این
تفسیر را قتاده و عکرمه و ربیع پذیرفتهاند ولی بنظر مجاهد و سدي مراد از عدوان در این آیه ابتداء به جنگ است.
صفحه 261 از 286
4) بعقیده بعضی از مفسرین مراد از کلمه الشهر الحرام در این آیه مبارکه ماه ذیقعده سال هفتم هجري است که دستور نبرد با کفار )
قریش صادر گردیده است و ماه ذیقعده را از آن جهت ذیقعده نامیدهاند که در این ماه از جنگ و قتال قعود میکردند بطوریکه
اگر کسی قاتل پدر یا برادرش را میدید متعرض او نمیشد ولی خداوند متعال در این آیه بمسلمین فرمان میدهد چنانکه کفار مکه از
صلح حدیبیه پیمانشکنی نموده و مانع ورود مسلمین بمکه شوند در آن صورت واجب است مسلمانان با آنان جهاد کنند اگر چه
در ماه حرام باشد و کلمه قتال در آیه حذف شده و معنایش این است که جنگ در ماه حرام در مقابل جنگ در همین ماه است.
ولی بعضی از مفسرین گفتهاند معنی آیه این است که این ماه حرام و ذیقعده در سال هفتم که مسلمانها موفق بزیارت خانه کعبه
شدهاند در مقابل آن ماه ذو القعده و ماه حرام است که مشرکین از ورود مسلمانها بمکه جلوگیري بعمل آوردند.
و امّا جمله و الحرمات قصاص جواب کسانی است که اجازه جنگ در ص: 557
ماههاي حرام را به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله ایراد میگرفتند یعنی احترام بماههاي حرام براي کسانی است که آن را محترم
بدانند ولی کسانی که حرمت مسجد الحرام و حرمت شهر حرام و حرمت حال احرام را زیر پا گذارند رعایت این احترام بر آنها
لازم نیست و با آنها حتی در ماه حرام و در مسجد الحرام نبرد نمود تا بار دیگر اندیشه شکستن حریم ماههاي حرام را نداشته باشند
و در حقیقت جمله و الحرمات قصاص یک قاعده عمومی و کلی است که و الشهر الحرام یکی از مصادیق آن است وجود همین
قاعده نیز یکی از موارد قانون بعدي است که میفرماید:
فَمَنِ اعْتَدي عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدي عَلَیْکُمْ یعنی ملاك قصاص در حرمات که اجازه آن بشما داده شده همان جواز
تعدي بمثل میباشد نه طغیان و تعدي از جاده حق و عدالت چنانکه در آیه دیگر میفرماید:
أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ:
و فقهاء از این آیه استدلال کردهاند که این آیه اختصاص بجراحات ندارد بلکه نسبت باموال هم جاري است اگر داراي مثل است و
اگر داراي مثل نیست با گرفتن قیمت تقاص میشود و اما این که چرا در این آیه امر بتعدي شده در صورتی که در آیه قبلی صراحتا
میفرماید:
إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ بنظر بعضی از مفسرین تعبیر به فاعتدوا براي رعایت مماثلت است و گر نه اعتداء دوم در حقیقت اعتداء
نیست بلکه پاداش اعتدي است چنانکه میفرماید: ص: 558
وَ جَزاءُ سَیِّئَۀٍ سَیِّئَۀٌ مِثْلُها که در این آیه سیئۀ دومی در حقیقت جزاء سیئۀ است نه سیئۀ ولی بعضی از مفسرین گفتهاند: که تعدي در
صورتی ناپسند است که در مقابل تعدي و تجاوز دشمن نباشد اما در صورت تعدي دشمن جز بخاطر رهائی از ذلت و خواري و
بدست آوردن حیات چیز دیگري نیست چنانکه تکبر نیز در مقابل متکبر بلا مانع است و اما امر بتقوي پس از امر باعتداء بمثل
بخاطر این است که چون معمولا هنگام جنگ شدت و سطوت بیشتري بکار برده میشود خداوند متعال دستور میدهد که از تجاوز و
زیادهروي در قصاص خودداري کرده و ملازم تقوي باشند زیرا خداوند با پرهیزکاران است و بآنها کمک خواهد کرد البته موضوع
عفو و گذشت بحث جداگانهاي دارد و منافاتی با این مسأله ندارد.
5) یکی از عواملی که در غلبه بر دشمن و نشر دین خیلی داراي اهمیت و موجب پیشرفت است بذل مال براي فراهم ساختن ابزار )
جنگی است که یکی از وظائف مهم توانگران است لذا خداوند متعال در آیه مبارکه و انفقوا مسلمین را براي بذل مال و پرداخت
مصارف جنگ دستور داده و آن را مقید بقید فی سبیل اللّه نموده است چنانکه حکم جهاد را نیز در اول آیات مربوط بجهاد بهمین
قید مقید کرده بود یعنی همانگونه که جهاد باید در راه خدا و براي برپاداشتن دین و رونق دادن آئین خداپرستی باشد نه بخاطر
تسلط بر مال و عرض انسانهاي دیگر و همینطور پیشبرد اهداف جنگی بوسیله انفاق توانگران نیز باید براي خاطر پیشرفت آئین
یکتاپرستی و دین الهی بوده نه براي اغراض دنیوي و تسلط بر دیگران و انتقامجوئی و جاهطلبی و براي بدست آوردن غنائم و
صفحه 262 از 286
تصرف و اشغال سرزمینهاي دیگران و انفاق و جهاد در صورتی صحیح است که در راه خدا و بخاطر گسترش قوانین الهی و
ریشهکن ساختن فتنه و فساد بوده باشد نه بخاطر اهداف دنیوي و ص: 559
چنانچه سرمایهداران از کمک مادي مضایقه کنند مثل این است که گروهی از مسلمانان را در آستانه مرگ قرار دادهاند لیکن
بعضی از مفسرین کلمه انفقوا را مطلق گرفته و گفتهاند که انفاق در این آیه شامل مصارفی است که در طریق عبادت خدا صرف
میشود از قبیل بذل جان در راه جهاد و صرف قوي در قضاء حوائج مؤمنین و صرف مال در مصارف واجبه و مستحبه و تعلیم علم به
بندگان خدا و سایر مواردي که اطلاق انفاق و عنوان عبادت بر آن صادق است امّا بعضی از مفسرین آن را مختص بانفاق مال در
راه جهاد با دشمنان اسلام دانستهاند.
و بعضی دیگر نیز گفتهاند: چون انفقوا امر است و امر حقیقت در وجوب است لذا انفاق مستحبه را نیز خارج نموده و فقط آن را بر
واجبات از قبیل خمس و زکوة و سایر واجبات دانستهاند.
6) مرحوم طبري در تفسیر مجمع البیان چنین مینویسد: در معنی جمله وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَۀِ بین مفسرین گفتاري است. )
ابن عباس و جماعتی از مفسرین گفتهاند که معنی آن چنین است: خود را در اثر ترك انفاق بمهلکه نیاندازید زیرا امساك در انفاق
دشمن را بر شما غالب گردانیده و شما را هلاك میکند.
براء بن عازب و عبیده سلمانی میگوید یعنی از رحمت و مغفرت خداوند متعال مأیوس نباشید و در اثر یأس مرتکب گناه بیشتري
نگردید، اما بنظر بلخی و ثوري معنایش این است که بجنگ و نبرد داخل نشوید مگر وقتی که قدرت دفاعی در برابر دشمن را
داشته باشید ولی جبائی گفته منظور اینست که در انفاق افراط نکنید تا بفقر و تنگدستی معاش نیفتید. عکرمه معتقد است که معنی
آیه این است که نسبت بخدا گمان نیک داشته باشید تا از مهلکه نجات یابید ولی بنظر ص:
560
عبد الرحمن زید معنایش این است که نیکوکار باشید تا اینکه محتاج نگردید و در مهلکه نیفتید اما محققین میگویند بهتر این است
که گفته شود همه این معانی از مصادیق آیه بوده و کلمه تهلکۀ بر تمام این معانی شامل میشود.
و همچنین از این آیه استفاده میشود که: جایز نیست انسان بکارهائی دست بزند که احتمال خطر جانی در آن بوده باشد و جایز
است ترك امر بمعروف در صورتی که مواجه با خطر احتمالی بوده باشد زیرا مورد القاء به تهلکه محسوب شده است و همچنین
آیه دلالت دارد بر اینکه جایز نیست پیشواي مسلمین با کفار و یاغیان صلح نماید در صورتی که نسبت بخود و یا مسلمین خوف
هلاك و تفرقه احساس کرده باشد.
در خاتمه باید گفت که مجموع آیات پنجگانه راجع باطراف و حدود و تأسیس حکم جهاد نازل گشته بدون اینکه بعضی ناسخ
بعض دیگر بوده باشد چنانکه بعضی از مفسرین گفتهاند بلکه غرض از تمامی آنها تأسیس حکم جهاد با مشرکین مکه بوده که در
صدد اعدام و ایذاء مؤمنین برآمده بودند و نظر مرحوم علامه طباطبائی نیز در تفسیر المیزان همین است.
ص: 561
روایات .... ص : 561
1) بریده اسلمی روایت کرده که هر وقت پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله گروهی را مأمور بجنگ مینمود کسی را بر ایشان امین )
تعیین میکرد و او را بتقوي و پرهیزگاري نسبت بخود و زیر دستان سفارش میکرد و میفرمود بنام خدا جنگ کنید و در راه او
کارزار نمائید و غلو نکرده و از حد شرع تجاوز نکنید و همچنین دستور میداد از غدر و حیله دوري نموده و کشتهاي مثله نکرده و
کودکان را نکشید.
صفحه 263 از 286
2) در کتاب کافی از معاویۀ بن عمار روایت کرده که از امام جعفر صادق علیه السّلام از مجازات قاتلی که بحرم پناه برده سؤال )
نمودم فرمود نباید او را در حرم امن الهی کشت ولی از دادن غذا بوي خودداري کنند تا از حرم خارج گردد آنگاه او را بمجازات
برسانند سپس راوي از مجازات کسی که در حرم مرتکب جنایت شده سؤال کرده و حضرت در جواب فرمودهاند جایز است او را
در حرم مجازات نمایند زیرا خود او احترام حرم پروردگار را رعایت نکرده آنگاه حضرت آیه فَمَنِ اعْتَدي عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ
مَا اعْتَدي عَلَیْکُمْ را تلاوت فرمودند.
3) در تفسیر الدر المنثور در ذیل آیه وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَۀٌ بطرق مختلفه از قتاده نقل گردیده که منظور از فتنه شرك است )
یعنی با ایشان بجنگید تا کلمه لا اله الا اللّه بر زبانها جاري گردد رسول خدا براي همین کلمه جهاد کرد و مردمرا بآن دعوت نمود.
4) عیاشی از امام جعفر صادق علیه السّلام در تفسیر فَلا عُدْوانَ إِلَّا عَلَی الظَّالِمِینَ ص: 562 )
روایت کرده که آن حضرت فرمودند خداوند بکسی تعدي نمیکند مگر بر نسل قاتلین امام حسین علیه السّلام.
5) ابن بابویه بسند خود از عبد السّلام بن صالح هروي روایت کرده که بحضرت امام جعفر صادق علیه السّلام عرض کردم اي پسر )
رسول خدا چه میفرمائید در باره حدیثی که از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت میکنند که آنحضرت فرموده وقتی قائم آل
محمّد علیه السّلام ظهور میکند کسانی از نسل قاتلین امام حسین علیه السّلام میباشند خواهد کشت بخاطر کارهاي پدرانشان آیا این
حدیث صحیح است و اگر صحیح است پس معنی این آیه که میفرماید:
وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْري یعنی خدا گناه کسی را بر دیگري بار نمیکند چیست؟ حضرت فرمودند تمام گفتار خداوند درست است
لیکن چون دودمان قتله امام حسین علیه السّلام بکارهاي پدرانشان راضی و خشنود بوده و بآنها افتخار میکنند و هر کس بکار
دیگري راضی باشد مانند همان کسی است که آن کار را انجام داده است مثلا اگر کسی را در مشرق زمین بقتل برسانند و شخصی
در مغرب زمین بآن قتل راضی باشد این شخص با قاتل شریک محسوب میگردد و حضرت قائم علیه السّلام آنها را از این جهت
میکشد که بقتل امام حسین علیه السّلام راضی بودند. عرض کردم وقتی امام زمان سلام اللّه علیه ظهور میکند ابتداء امر چه کار
خواهد کرد فرمودند:
از طایفه بنی سشبه شروع کرده و دستهاي آنها را قطع میکند زیرا آنان دزدان کعبه بودند.
6) در تهذیب از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده که در ذیل تفسیر آیه الشَّهْرُ الْحَرامُ بِالشَّهْرِ الْحَرامِ وَ الْحُرُماتُ قِصاصٌ )
پرسیدند آیا مسلمانها میتوانند در ماههاي حرام با مشرکین جهاد کنند حضرت فرمودند: هر گاه کفار در شروع جنگ پیشدستی
نمایند مسلمانان میتوانند در صدد دفاع برآیند و این معنی ص: 563
الشَّهْرُ الْحَرامُ بِالشَّهْرِ الْحَرامِ و فرمودند رومیها مانند مشرکین میباشند و براي ماههاي حرام احترام قائل نیستند.
7) در کافی از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده که فرمودند: اگر کسی هر چه داشته باشد و در راه خدا بدهد کار خوبی )
نکرده و توفیقی نیافته است مگر خدا نمیفرماید:
وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَۀِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ:
و محسن و نیکوکار کسی است که میانهرو باشد و همین مضمون را عیاشی نیز از آنحضرت نقل کرده است.
8) کتاب در المنثور از اسلم بن عمران روایت نموده که گفت براي جنگ با رومیان بسوي قسطنطنیۀ رفته بودیم و عقبۀ بن عامر )
فرمانده لشکر مصر بود و فضالۀ بن عبید فرماندهی لشکر شام را عهدهدار بود در گیر و دار جنگ یک نفر از مسلمانان به لشکر روم
حمله نمود و خود را بقلب آنان زد عدهاي آیه شریفه وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَ ۀِ را خوانده و فریاد کشیدند که او خود را
بهلاکت افکند ابو ایوب انصاري در آن میان بود اظهار کرد که شما آیه شریفه را بخطا تأویل نمودهاید زیرا هنگامیکه پروردگار
دین اسلام را باوج قدرت رسانید و یاران آن بسیار شدند برخی گفتند که اموال ما تلف شده بهتر آن است که برگردیم و اموال
صفحه 264 از 286
خود را نگهداري کنیم این بود که آیه وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَۀِ نازل شد و بیان کرد که هلاکت شما در این است که دست از
جنگ کشید و از نصرت دین کنارهگیري نمائید.
ص: 564
تجزیه و ترکیب .... ص : 564
کلمه یقاتلونکم بواسطه ان ناصبه که بعد از کلمه حتی میباشد منصوب است مصدر مجروري که بعد از حتی تصور میشود متعلّق
است به کلمه: یقاتلونکم و جمله لا تکون فتنۀ نیز همین حکم را دارد.
در کلام عرب مصدري که بر وزن تفعلۀ بفتح تا و سکون فاء و ضم عین باشد نیست مگر همین کلمه و لا تعتدوا این نهی تأکید و
تحدید امر قاتلوا و جلوگیري از تجاوز و دشمنی است- حیث بدون قرینه شامل ظرف مکان و زمان و جهت میشود- فلا عدوان
تفریع و تعلیل براي جواب شرط مقدر است و لا تلقوا عطف بجواب شرط ضمنی است یعنی اگر از انفاق خودداري کنید دچار
هلاکت میشوید امر احسنوا مکمل امر انفقوا است چون احسان اعم از دستگیري مالی و غیر مالی و بیش از استحقاق میباشد.
ص: